تخت فولاد ، آشنایی با قبرستان تخت فولاد اصفهان و افراد بزرگ خاک شده در ان

تخت فولاد

تخت فولاد

نام های قدیمی ترین قبرستان نصف جهان

اصفهانی ها وادی قدیمی شهر خود را به نام لسان الارض، بابارکن الدین و تخت فولاد می شناسند آرامستانی که به عنوان دومین آرامستان جهان تشیع بعد از قبرستان بقیع مطرح بوده و از نظر علمای آرمیده در این مکان از قبرستان وادی السلام نیز برتر است.

مزارستان تخت فولاد ابتدا در جنوب شرقی اصفهان، و در خارج از حصارهای این شهر در اطراف قبر یوشع نبی شکل گرفت و در قرون بعد، از سوی مغرب و شمال غربی توسعه پیدا کرد.

یوشع نبی

یوشع نبی

تخت فولاد مزارستان قدیمی شهر اصفهان است که به نام های لسان‌الارض و بابا رکن‌الدین نامیده ‌شده، هر چند زمان پیدایش دقیق این قبرستان چندان روشن نیست وپیشینه این مکان از زمان آل بویه تا کنون قابل شناسایی است اما وجود آثاری گرانبها قدمت آن را به دوران قبل از اسلام می‌رساند وحتی برخی قدمت و تقدس این مکان را مربوط به زمان پیدایش آسمان و زمین می‌دانند که این موضوع اهمیت تخت فولاد را چندید برابر می کند.

به نظر می رسد که اطلاق نام لسان الارض به این گورستان از روایاتی نشأت گرفته باشد که متونی چون ذکر اخبار اصبهان نصف جهان و محاسن اصفهان … به آن پرداخته اند.

بنا بر قولی مشهور حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب خود به نام «ذکر اخبار اصفهان» به قدمت «لسان‌الارض» که مقبره یوشع نبی در آن قرار دارد اشاره می‌کند و معتقد است آن گاه که خداوند خطاب به آسمان‌ها و زمین فرمود «به میل یا کراهت بیایید» زمین اصفهان به خداوند جواب گفت و از این روی زبان زمین یا «لسان الارض» نامیده شد، بنابراین قدمت و اهمیت لسان الارض در تخت فولاد با خلقت آسمان و زمین آغاز می‌شود.

وی در این کتاب که در حدود سالهای ۴۱۹ یا ۴۲۰ هجری تألیف شده است می نویسد: چون خدای بزرگ به آسمانها و زمین فرمود: “ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا ائتیا طائعین” زمین اصفهان خدای را اجابت کرد و فرمان پذیرفت پس اصفهان دهان و زبان دنیاست.

‌نام گرفتن این آرامستان به تخت فولاد نیز چند روایت را به دنبال دارد. بر اساس روایت شاردون در دوره دیلمیان، یکی از سرداران نظامی به نام «پولاد بازو» در این محل قصر کوچکی داشته است و تخته سنگی سکو مانند را برای نشستن و تماشای رقابت کشتی‌گیران ساخته بود.

و در روایت دیگر سنگ قبری از عارف قرن پنجم به نام «بابا فولاد حلوایی» در این قبرستان قرار دارد.

تخت فولاد در دوره های مختلف

این قبرستان که دومین قبرستان بزرگ شیعیان به شمار می رود تا پیش از صفویان و بعد از آن، محلی برای تجمع عابدان و زاهدان بوده و عبادتگاهی هم در آن احداث کرده بودند که با نام آرامگاه بابا رکن‌الدین شناخته می‌شود.

در زمان صفویه در کنار این آرامگه ابدی کاروانسرایی احداث گردید که آخرین منزلگاه کاروانهایی بوده که از جنوب وارد اصفهان می‌شده‌اند وهنوز آثاری از آن پابرجاست.

و اما در دوران صفویه این قبرستان یک گورستان اختصاصی تلقی می‌شده و تنها بزرگان مملکتی در آن به خاک سپرده می‌شدند.

پس از این دوره در آن تکایایی احداث گردید و سرانجام به آرامستان همگانی شهر تبدیل گشت و سر انجام در سال ۱۳۶۳ دفن اموات – به غیر از شهدای جنگ ایران و عراق – در این قبرستان متوقف شد.

قدیمی ترین بخش تخت فولاد

بعد از فوت عارف کامل عبدالله بن مسعود بیضاوی معروف به بابارکن الدین، و دفن وی در عبادتگاهش که در بخش شمال غربی روستای کوله پارچه قرار داشت، بقعه اش مرکز توجه مردم گردید.

از سوی دیگر با فوت و دفن عارف واصل بابافولاد حلوایی در اواخر قرن دهم هجری، شمال غربی گورستان بابارکن الدین منجر به ایجاد روستای تخت فولاد شد، بطوری که متون تاریخی عصر شاه عباس دوم به بعد، از تخت فولاد به عنوان روستایی کوچک یاد می کنند.

قدیمی ترین بخش تاریخی تخت فولاد، تکیه لسان الارض است که در گوشه جنوب شرقی این مجموعه تاریخی قرار دارد؛ و از این جهت که قدیمی ترین قبر یعنی قبر یوشع نبی یکی از بزرگان بنی اسرائیل را در خود جای داده، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

قدیمی ترین اثر مربوط به قبل از اسلام، وجود قبر یوشع نبی یکی از اولیاء نبی اسرائیل است هویت این شخصیت مذهبی دقیقاً مشخص نیست.

می توان گفت «یوشع» مدفون در تخت فولاد از بزرگان و فردی قدیس در قوم یهود بوده و مزار او قبل و بعد از اسلام مورد توجه یهودیان و مسلمانان بوده است.

یکی از محققان در رساله لسان الارض خود می نویسد: اعتقادات عمومی نام این مرد مقدس را که در زمانهای خیلی قدیم می زیسته، زنده نگه داشته، می گویند او در ابتدا یهودی بوده و بعداً به اسلام گرویده است. زائران مسلمان و یهودی هر دو اغلب شانه به شانه هم در کنار قبر او دیده می شوند.

در دوره حکومت سلاطین آل بویه بر فراز این مزار ساختمانی بنا کردند که در دوره صفویه تجدید بنا و تکمیل گردیده ولی بعداً به مرور زمان بنا به طور کلی ازبین رفته است اما اینکه این نام، از چه زمانی به این مکان اطلاق می شده، اطلاع دقیقی در دست نیست.

زمینی که از همان ابتدا اعتباری ویژه داشت

سرزمین تخت فولاد پیش از دوران صفویه در باور مردم اصفهان جایگاهی و اعتباری ویژه داشت. تاریخ پیش از اسلام این منطقه با داستان ها، اساطیر و اعتقادات مردم همراه است. شاردن در توصیف منطقه تخت فولاد به هزار دره در جنوب تخت فولاد اشاره کرده و می نویسد: «بالاتر از آنجا (تخت فولاد)، هزار دره است که طبق روایات قدیم محل وقوع حوادث پهلوانی در ادوار گذشته بوده است. از سابقه تاریخی منطقه تخت فولاد در قرون اولیه اسلامی اطلاع موثقی در دست نیست و اولین اطلاعات به دوره آل بویه برمی گردد و آن هم خبر از ساخت بنایی در اطراف مزار یوشع نبی می دهد. همچنین اظهار نظر در مورد لسان الارض از زبان حافظ ابونعیم مبنی بر وجود آرامستان لسان الارض در قرن چهارم هجری بوده است.

کشف کتیبه هایی با خطوط کوفی مربوط به زمان آل بویه و کشف بقایای خشت های لحد از آثار دوره دیلمی در محوطه لسان الارض نشانگر این است که آرامستان لسان الارض از دوره دیلمی مورد احترام مردم و محل دفن علما، مشاهیر و مردمان ادوار بوده است.

در قرون بعدی سرزمین تخت فولاد به دلیل دوری از شهر مکان مناسبی برای عرفا که به بابا و پیر شهرت داشتند بوده که از معروفترین آنها عارف کامل بابارکن الدین است.

در قرن هشتم، این مکان دارای عبادتگاه ها، تکایا و زاویه های متعددی جهت سکونت عابدان بوده و این امر تا آنجا ادامه داشت که در اواخر عهد صفویه این تعداد به بیش از چهارصد تکیه رسیده بوده و بیشتر در حمله افاغنه به اصفهان تخریب شد.

درمیان هر یک از قطعه‌های تخت فولاد آرامگاه یکی از مشاهیر قرار دارد و آن قطعه به عنوان تکیه و به نام آن فرد نامیده می‌شود و شهدای جنگ ۸ ساله ایران و بسیاری از زنان و مردان هنرمند اصفهان در این گورستان به خاک سپرده شده اند که شهرت آن را بیش تر کرده است.

از جنبه های معنوی سرزمین مقدس تخت فولاد، زیارت، توجه و توسل به ارواح پاکان و نیکان و اعتقاد به اثر بی نظیر مدد و دستگیری ارواح از متوسّلین و زائرانشان در اطراف قبر به عنوان مرکز نزول رحمت خداوندی است که در فرهنگ و تاریخ ما پیشینه ای عمیق دارد.

حکایتی از بزرگان در مورد تخت فولاد

از مهم ترین شواهد از این دست در تخت فولاد، حکایتی است که سرآغازی بر تبدیل آرامستان بابارکن الدین به گورستان عمومی شیعی شهر صفوی شد.

علامه ملامحمدتقی مجلسی نقل می کند که: «با شیخ بهائی به زیارت قبر بابارکن الدین رفته بودیم و سر قبر بودیم که ناگهان شیخ را تغییر حالتی پیش آمد و عبا بر سر کشید و در فکر فرو رفت. علت را پرسیدم گفت: از قبر، آوازی شنیدم که فرمود (ای شیخ به فکر خویش باش) و عبارت (خبّرنی بلموت) در این حکایت مشهور است».

از این پس شیخ بهائی، ترک معاشرت نمود و پیوسته در عبادت بود تا وفات یافت. اصولاً اعتبار، رونق، اقبال، مکانت و تقدس تخت فولاد نیز به بزرگان آرمیده و تنیده به خاک این سرزمین است.

هر گونه کپی برداری از قالب و مطالب سایت ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد.